چهارشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۹۷

حمایت

چند روز پیش یکی از دوستان پلاس منو منشن کرده بود برای بقیه به این بهانه که نوشته هام قابل خوندن هستند. داشتم اسامی بقیه رو نگاه می کردم که چشمم افتاد به اسم یکی...
یادم اومد اسم مستعارشو خودم بهش پیشنهاد دادم و خیلی بهش اصرار کردم که نوشتن رو دوباره (اینجا) شروع کنه... چون فکر می کردم خوب می نویسه و ارزش خوندن داره. 
نمی دونم یهو چی شد یا من چی نوشتم که هوس کرد منو بلاک کنه. فقط یادمه از اینکه تو این اوضاع وانفسای اقتصادی و اجتماعی یکی مث من پیدا شده بود و از کار و روابط اجتماعی و زندگی و علایقش می نوشت، بر آشفته بود. 
حتی در مورد من به کنایه نوشته بود که بعضیا همه دنیاشون تو دفتر کارشون خلاصه شده واز درون قصر شیشه ایشون نمی تونن ببینن که مردم تو چه کثافتی دست و پا می زنن.

با "این نگاه" این من بودم که حرف مشترکی باهاش نداشتم، اما اون منو بلاک کرد.

واقعیت این روزا اینه که: 
اوضاع زندگی خیلی ها سخت شده، اما حداقل می تونیم همدیگه رو برای کارهایی که فکر می کنیم درسته و ارزش انتقال تجربیاتمون به بقیه رو داره، نرنجونیم. هنر نمی کنیم اگر هر روز که چشم باز می کنیم، تا نفس داریم بدبختی ها و بدشانسی های خودمون و بقیه رو بشمریم و حسرت بخوریم که ای کاش اینجا به دنیا نیومده بودیم.

بلاهت از اونجایی ریشه دار می شه که محدودیت هامونو تو سر خودمون و بقیه بزنیم، زمین و زمان رو مقصر بدونیم برای چیزی که نشدیم و نداریم و آخرش هم چیزی بیشتر از بغض و خشم تو وجودمون تلنبار نکنیم.

اگر کسی همین امروز از من بپرسه، بزرگترین کاری که تا الان تو زندگیت کردی چی بوده، می گم: حمایت.
آدمایی که احساس کنن، کسی بهشون فکر می کنه و از وجودشون حمایت می شه، اعتماد به نفسشون بالا می ره و می تونن به جلو قدم بردارن... فرقی هم نمی کنه که این جلو رفتن، چند قدم باشه، یا چند فرسنگ.