جمعه، شهریور ۰۳، ۱۳۹۶

گاهى چقدر غروب جمعه سنگين است

به تو فكر مى كنم

با تو حرف مى زنم

گاهى خاطره اى از تو مرا مى خنداند

گاهى با تك بيتى از شاعرى بر روي ديوار اتاق به يكباره مى گريم

اما اتفاق تازه اى نمى افتد؛

چرا انقدر سكوت تو سنگين است؟

چه نزديكى عجيبى دارى با غربت جمعه ها 

با نبودنت اتفاق ها هم ديگر بهانه اى براى غافگيرى كسى را ندارند.

پنجشنبه، شهریور ۰۲، ۱۳۹۶

ديد منطقي

مي گن زن ها هميشه بر عكس چيزي رو كه واقعاً مي خوان به زبون ميارن اما آيا كسي پرسيده كه چرا؟؟؟


شش ماه از سال گذشته و الان درست شش ماهه كه مي خوان طبقه بالا رو مرتب كنن... چيدمانش بايد طوري باشه كه ٦ نفر نيروي اداري و منشي و يه فضاي مديريتي بالا جا بگيره.

از همون شروع شش ماه بهشون گفتم چقد مي خواين هزينه كنيد؟ دريغ از يه جواب درست و درمون

حالا كه سه تا استعلام قيمت با مدل هاي مختلف گذاشتم جلوشون، مي گن يه گزارش بذار روش، بيار هيات مديره.

هيات مديره اي كه يه حرف مشترك از تو دهنشون در نمياد معلومه چي مي خوان بگن.


تصميم گرفتم بنويسم :

اين پول حق نيروي مشاوره ايه كه قراره هفته اي ١٤ ساعت كار كنه و ماهي ٥/٥ بگيره به عبارتي سالي ٧٠ تومن واسه تخصص خاله زنك بازي و دو بهم زنيش 

اين پول حق اون مالياتچيه است كه سالي ٤٠-٥٠ تومن براي حساباتون مي گيره تا ماليات نبنده بهتون 

اصلاً اين هزينه مقرون به صرفه نيس. پول دور ريختنه. اين پولو بريد بديد به حاجي فلاني بزنه به يه زخميش

راهكارهاي چيز طور

اين روزا بعد از مجمع و عوض شدن مديرا، يه مشت خل و چل ريختن تو اتحاديه و صحبت روزشون تغيير اسم اتحاديه است

تو هر جلسه كه اين بحث رو مي كنن، ما هم مثل يه نوار ضبط شده بهشون مي گيم، براي تغيير اسم اتحاديه بايد مجمع فرق العاده بذاريم كه دو سوم اعضا هم باشن. تازه راي هم بدن، كلي هزينه ميشه... سالن ... ميوه... شيريني... 

بعدش بحث عوض ميشه تا روز بعد دوباره از سر.


امروز رفتم بالا واسه كاري (بعد ميز من بالا يه ميز ساده اداريه با يه كامپيوتر كه وسط سايت اداري بين بچه هاست) بچه ها داشتن در مورد اسم اتحاديه بحث مي كردن كه:

" اينا حاليشون نيس چي مي گن و اصلاً نمي دونن كجا اومدن و حد خودشونو نمي دونن

و از اين حرفا


اين وسط هر كدوم يه پيشنهادي هم به شوخي مي دادن واسه اسم.


وسط چك كردن ايميلام يهو گفتم: به نظر من اسم اتحاديه رو بايد بذارن *انجمن صنفي بيماران اقتصادي*


تركيدن از خنده يعني؛ ديگه مگه مي شد، ساكتشون كرد

يكي مي گفت: آره آره همه طيف ها رو هم در بر مي گيره... يكي ديگه مي گفت: تازه اعضامونم زياد مي شه...يكي مي گفت اونوخت بايد هيات مديره از هفت تا بشن نه تا

خلاصه اصلاً يه وعضي!!!


پ ن.: 

پيشنهاد مي كنم اصلاً مدير اداري نشين. يا اگه مدير اداري شدين، نريد بالا وسط كارمنداتون بشين يا اصلا پيشنهاد ندين، نمي ميرين كه

نمي شه جمعش كرد خو.بفهمين!

😁

پنجشنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۹۶

پينگ پنگ

رئيسم مي خواد، به خاطر من ميز پينگ پنگ واسه  دفتر بخره

ميگه اگه بدونم تو روحيه ات تاثير ميذاره و از اين خشكي و سردي هرروزه ات درميايي، هر روز عصر همه تون بريد تو حياط با هم پينك پنگ بازي كنين. ولي اگه خريدم، برنگردي بگي كار دارم بازي نمي كنمااا!!!


پ ن.:

١)

دستور استعلام قيمتشو كه دادم بچه ها شوك شده بودن. باور نمي كردن اينجام ميشه از اين كارا كرد. ولي راستش هدف خريد ميز پينگ پنگ رو روم نشد بهشون بگم

حال خرابي اونجاش خيلي خرابيشو نشون ميده كه ديگران دنبال راه حل واسش مي گردن كه تو رو از حالت رسمي در بيارن حتي به بهانه چند دقيقه بازي.

٢)

اگه به بهانه بازي بچه هاي دفتر به هم نزديك بشن، چه اشكالي داره. بذار بهانه اش حال خراب تو باشه

😑