سه‌شنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۹۷

این روزها تنها تصویری از لبخند زیبایی ازتملم تو برایم باقی مانده است.
و نگاهی که به افقی به جز نگاه من تلاقی می کند.

کاش این سکوت شکسته می شد.
کاش برق چشمانت دوباره دنیایی را روشن می کرد.
کاش به جای اکنون که بهانه واژه هایم برای خودنمایی هستی، 
کنارم می نشستی...
از بالای استکان چای به من خیره می شدی ...
ونگرانی مرا با یک "درست می شود"ِ ساده آسوده می کردی.

می دانی؟؟؟
نبودن تو بهانه ای شده است برای تفسیر لبخندت
فاصله ای شده است برای رویابافی های شبانه ام
نیازی شده است برای در آغوش کشیدن خیالی که دیگر هرگز تحقق نخواهد یافت؛
با این حال می دانم که به تکرار آن محتاجم.

فکر می کنی احتیاج مگر چیست؟
احتیاج تجسم تکرار خیالی است که از خود بر لب طاقچه باقی گذاشته ای.