چهارشنبه، تیر ۱۱، ۱۳۹۳

نفس کشیدن آداب خودشو داره .
Atmen hat sein Regel ...

پس بزن دستی رو که جلوش رو میگیره .
Weg mit dem Hände, die das verhindern will .

سه‌شنبه، تیر ۱۰، ۱۳۹۳

 عاشق بودم و هیچگاه انکار نکردم. 
اما حالا از تمام آن عشق تنها 
رد مه آلودی از خاطرات و صداها مانده که گاه و بی گاه گلویم را می فشارند. 
مرا با سرزنش بی امان این روزها کاری نیست، که اگر رفتن و نشدن پرهیب باید و اجبار تو بوده، که بوده. حرفی نیست. 
گوشی اکنون برای شنیدن چرایی اش ندارم. 
مرا در ورطه ی اثبات و انکارش نینداز. 
نه!!! 
برای من عشق در درد خلاصه نشده است. 
من هیچگاه قهرمان داستان های عاشقانه نبودم. 
پس برو! 
بی حرف
بی استدلال
دلم را هم مثل گوش هایم بسته ام.