شنبه، آذر ۰۸، ۱۳۹۳

براي دلخور بودن خيلي وقت دارم
پس چرا به فردا موكولش نكنم؟

پنجشنبه، آذر ۰۶، ۱۳۹۳

برايِ واگذاري،
دل يك بار شكسته است
آنچه تكه ها را نگه مي دارد،
تا نَبُرَند
تنها احساسي است كه ريشه دارد.
دلِ شكسته ام ديگر كودك نيست
اكنون صبوري را مشق مي كند...
هر كي قفلش رو داده خودش كليدش رو هم بده

گاهي يه دعاي ساده از زبون يه آدم ساده خيلي بيشتر از خيلي حرفا به دل آدم ميشينه
آدم واسه ي زندگي فقط بايد حالش خوش باشه
مي گويد 
هميشه شجاع باش و مهربان
و جادوي زندگي همين است
زندگاني همين است انگار
گاهي چنان ذوق زده اي
از هجوم يك اتفاق خوب...
از انعكاسِ روياي درخشان و رنگيِ قرارهايي كه پسِ همه بي قراري هايت به جانت ريخته...
گاهي چنان سبك 
گاهي چنان شادمان
كه احتمال يك نامراديِ بي هوايِ ناگزير را 
هرگز-هرگز 
نمي دهي
و هنگامي كه آن احتمال اتفاق شد،
غافگير
كز كرده گوشه اي 
به تماشايِ اين خراب
در سكوت
شكسته

چهارشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۹۳

این روزهایی که می گذرند، خیلی زود مضارع هايمان ماضي مي شوند.
اما درد این روزهایمان گذر از زمانی به زمان دیگر نیست.
درد این روزها انتظاری که برای گذشتن از ثانیه هایمان داریم.
غافل از آنکه
آنچه می گذرد، همین زندگی ماست.
دنياي اين روزها
دنياي قول و قرارها نيست
دنياي لحظه هاست
در لحظه همه چيز تغيير مي كند
نه فقط تغيير،
گاهي انقدر همه چيز در هم مي پيچد كه فقط مي داني
تو هيچ چيز نيستي، جز ذره اي گمشده... در نوسان
و در اين دنيا همين دانسته تنها دارايي توست.