جمعه، مرداد ۳۱، ۱۳۹۳

در اين دنيا گاهي ديدن برق نگاه يك نفر يا زنگ صدايش بزرگترين حسرتي مي شود كه به آن مبتلا مي شويم.
نمي شود گفت از بي رحمي اين دنياست، كه گاهي رفتن ها اين چنين تلخ نمايان مي شود.
نمي شود گفت كه كسي مقصر جدايي هاست.
نه مي توان درباره اش با كسي حرف زد و نه مي توان درباره اش نوشت، آن سان كه تحمل سنگيني اش اندكي آرام گيرد.
آدم ها مي آيند، مي روند...
اما هميشه ردي از زندگيشان بر زندگي ما - ديگران- باقي خواهد ماند.
اين دنيا همين است...
نمي توان به كسي چيزي آموخت اما مي توان وادارش كرد به انديشيدن.
در اين دنيا كساني هستند كه ديگران را فقط به يك دليل مي كشند:
تنها به خاطر عشقشان به هم
اما هرگز... هرگز... هرگز نمي توان گفت عاشق نباشيد.

سه‌شنبه، مرداد ۲۱، ۱۳۹۳

تنهایی
هراس
و همه چیزهایی که تو می گذاری و می روی
تنها به این خاطر که تصویر خاطره ای نه چندان دور ویرانه نشود...

شاهکار نیست که نخواهی که دیگر نباشی
اما گاهی مثل خیلی چیزهای دیگر، تحمل یک درد از درک ناتوانی از یک ساختن دوباره آسان تر است.