دوشنبه، آبان ۱۰، ۱۳۹۵

پيري

از نشونه هاي بالا رفتن سن اينه كه اولي و دومي قاشق بستني دارك رو كه مي خوري، رسماً مي بُري

اصن يه وعضي!!!

اونوقت از خودت مي پرسي تو هموني نبودي كه يه وختي تو خوردن بستني مسابقه مي دادي با بقيه و گراي فريزر مامانتو هم به بچه هاي فاميل مي رسوندي؟؟؟


پ ن.:

نكته غم انگيزش اينجاس كه تازه بعدش يه تشت آب هم بخوري، حالت سر جا نمياد و آرزو مي كني كاش به همون فلفل چيلي كبابي سر شام قناعت مي كردي

😏

یکشنبه، آبان ۰۹، ۱۳۹۵

دلم از راه پر است

راهي كه ديگر

تو از آن نمي آيي

چه تفاوتي دارد وقتي

حالا ديگر همه راه ها به جايي ختم مي شوند كه تو زودتر از آنجا رفته اي؟

شنبه، آبان ۰۸، ۱۳۹۵

همين فاصله هاي پرنشدني

صورتگر نقاش چين

رو صورت يارم ببين

...


ديشب خيلي محو ديدمش

انگار داشتم از پشت يه شيشه بخار گرفته تماشاش مي كردم.

مثل بچگيام كه از بالاي پله ها آدما رو نگاه مي كردم، بالاي پله ها و آويزون شده از نرده ها بودم؛ ميدمش و حواسش به من نبود.

 توي راه پله داشت با كسايي كه اونا رو هم محو مي ديدم، صحبت مي كرد؛

تصويرش محو و رنگي بود؛ يادمه يه كاپشن خردلي و شلوار جين تنش بود؛


از خواب كه بيدار شدم فقط مي دونستم: *خودش بود*


پ ن.:

همیشه نه ولی گاهی میان بودن و موندن (حتي جا موندن) و خواستن فاصله میفته.

درست مثل همين فاصله هاي پرنشدني

...

جمعه، آبان ۰۷، ۱۳۹۵

سابرینا

داستان ساده ای که ممکنه هرجایی اتفاق بیفته اما نکته مهمش اینه که آدما معمولاً اونجایی که انتظارشو ندارن غافلگیر می شن.

از این فیلم دو نسخه وجود داره و هرکدوم جذابیت های خودشو به نمایش می ذاره.


ساخته بیلی وایلدر با بازی همفری بوگارت، ادری هپبورن، ویلیام هولدن

برنده جایزه اسکار بهترین طراح صحنه
نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین کارگردانی، بیلی وایلدر
نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن، آدری هپبورن



سخته سیدنی پولاک با بازی هریسون فورد ، جولیا اورموند ، گرگ کینر



مسئوليت پذيري

تو وجود هر كدوم از ما يه "گاو نه من شير ده" وجود داره كه دقيقاً سر بزنگاه هاي ما وايستاده كه با يه لگد يهويي بزنه كل زندگيومونو بپيچه بهم.

چيزي كه تو اين ماجرا قطعيه اينه كه اين گاوه در هر شرايطي هست و هر آن ممكنه كار دستمون بده.


تو اين وانفسا كمترين كاري كه مي تونيم بكنيم اينه كه واسه ماس مالي خراب كاريامون اسم تقدير و سرنوشت روشون نچسبونيم؛ ضمناً حوادث زندگي خودمونم تعميم نديم به زندگي ديگران. هركسي فقط و فقط مسئول خراب كارياي خودشه


پ ن.:

زندگي اي كه توش اشتباهي رخ نده، يه جايي براي هميشه تموم شده.

بزرگترين كاري هم كه مي تونيم تو اين زندگي بكنيم اينه كه اشتباهاتمون دوباره تكرار نشن.


تمرين بيل زني

دختر عمه ام برداشته روي خوابم نوشته:

انگشتر سمبل خودت و نگين ها كه سه عدد هستند نماد خانوادتن. پول نماد حمايت و قدرت تو براي حفظ خانوادت، تو خودتو مسئول ميدوني خانوادتو حمايت و حفظ كني. تو مي ترسي كه نتوني و اين و به ناخودآگاهت منتقل كردي اونم داره بزرگترين ترس تورو تو خواب بهت آلارم ميده كه باهاش مبارزه كني. ناخودآگاهت و جدي بگير. من خودم هرچي مي كشم از اين ناخودآگاهمه. كتاب انسان و سمبولهايش نوشته گوستاو يونگو بخون.


پ ن.:


١)

جل الخالق!!! مي گن عقل هرچي به از آدميزاده راست مي گن

چرا به فكر خودم نرسيد؟؟؟

خب وقت نكردم. حساب كردم تو اين يه ماه گذشته ٥٤ تا جلسه داخلي و خارجي داشتم و همه اينا كلي هماهنگي و نامه و آلارم و هزينه و مسئوليت و استرس برام داشته.

هيچي ديگه دهنمو بستم كه جوابشو ندم:

*

 تو اگه بيل زني باغچه خودتو بيل بزن

تحليلاي روانشناسانتو هم واسه خودت نگه دار

*


٢)

از تمام اون خواب چيزي باعث شد تو خاطرم بمونه و يادآوريش رو برام دوستداشتني كرد، قدم زدم تو خيابوناييه كه هنوزم بعد از همه اين سالها ديدنشون برام لذت بخش و هيجان انگيزه

حس شيطنت هاي كودكانه و آرامش و سبكي اونوقتا

...

٣)

به خودم ياد دادم زندگي رو درهم بپذيرم؛ با شيريني و تلخي هاش؛ اما لحظه رو فداي گذشته و آينده نكنم.