چهارشنبه، تیر ۱۳، ۱۳۹۷

قبلانا مامان خانم خیلی درگیر من و کارم نمی شد
اما این روزا می بینم که دورادور منو می پاد
قبلانا بهم گیر می داد که چرا فلان کارو نمی کنی... چرا رفت و آمد نمی کنی... چرا ...چرا... چرا...
این روزا اما نهایت گیردادنش خلاصه شده به اینکه چرا انقدر کار با خودت میاری خونه

امروز زودتر از همیشه اومدم خونه
یه گوشه دراز شده بودم و داشتم یه قطعه آلمانی می خوندم.
شنبدم برادرم گفت، چرا صداش در نمیاد؟
در جوابش گفت: خسته بود، بهش گفتم امشبو تعطیل کنه و بذاره واسه فردا کاراشو

پ ن.:
این روزا بیشتر از اینکه به خودم فکر کنم، به این فکر می کنم:
حالا چی قراره بشه؟
اوضاع اقتصاد چهل ساله که خوب نیست اما همیشه صادرکننده ها یه راهی برای فعالیت و توسعه کارشون می ساختن... ترامپ که زد هشتک و پشتکمونو یکی کرد اما با ابن بخشنامه های ارزی رسما از درون ترکیدیم. روزی نیس یکی بهم زنگ بزنه و نپرسه، خبر جدید چی داری؟؟؟ ما چی کار باید بکنیم؟؟؟
چه جوابی باید داد وقتی کسی نمی دونه چی قراره بشه
😶