شنبه، تیر ۲۳، ۱۳۹۷

دقيقاً دنبال فرصتى براى فكر نكردنم. حساب كردم اگه نصف اين وقتى رو كه سر جروبحث ها جنجال هاى دفتر مى ذارم، درسمو خونده بودم، الان كم ِكم دكترامو گرفته بودم. 
اما تا ميام شروع كنم به درس خوندن، يا سرو كله ترامپ پيدا ميشه، يا دلار گرون ميشه، يا ارز تك نرخى ميشه، يا خوراك واحدهاى توليدى ناياب ميشه، بعد كار من در مياد و بايد كلى مقاله و مصاحبه اقتصادى بخونم كه بتونم چهار خط تحليل آمارى و پيشنهاد كارشناسى از وسط كلى دعوا و جدل دربيارم. ببين اوضاع چقدر داغونه كه من بايد هشتاد ساعت اضافه كارى داشته باشم، عيب و ايراداى سامانه فلان سازمان دولتى رو در بيارم و اخرش برسم به اين جواب كه فعلاً همينه كه هست.
حالام كه از چهارشنبه درگير جنگ هوو گونه اى شديم. كار به يار و ياركشى كشيده. اوضاع اينقدر در هم و جو اينقدر سنگينه كه به جاى كار اجرايى در حال نصيحت و پادرمويونى ميون پيرمردهاى كهنه كار و جوون هاى بي ادب و فرصت طلب هستيم.
تكليف جوون ها بى ريشه كه مشخصه... اما اين سياست بازى پيرمردها رو اصلاً نمى فهمم. رسماً تو جلسه همو آسفالت مى كنن بعدش كه خوب از خجالت هم دراومدن، با هم قرار ناهار خصوصى ميذارن كه آتش بس كنن (شايد هم نكنن).
تو جلسه چهارشنبه فقط به هم فحش خواهر و مادر ندادن. امروز هم همه اش به جنگ هسته آلبالويى تو تلگرام گذشت.

يه گوشه اى دراز كشيدم و دارم متلك ها و تيكه پرونى هاى اينا رو مى خونم و آه مى كشم و به اين فكر مى كنم كه شايد اينام به حرف مرحوم ظهورى اعتقاد دارن كه يه جايى تو فيلم قهرمان قهرمانان ميگه: "همه مزه مردی به دعوا و مرافعه شه"

پ ن.:
به يكشيون امروز گفتم: حرمت امام زاده رو متوليش نگه ميداره( ديگه نگفتم تكليف متولى اى كه جيش كنه تو امام زاده معلومه) شما با رفتاراتون حرمت همو پايين آوردين. ما رو هم سر كار گذاشتين.