چهارشنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۹۶

دیشب تو جلسه هیئت مدیره اتفاق ناجوری افتاد؛ هفت نفر آدم چهار ساعت با هم ‌و در هم حرف زدن و متلک گفتن و روی همو کم کردن اما چشمتون روز بد نبینه !!!
من شدم وجه مثال متلک های آقایون.

تشنج توی تصمیم گیری های خودشون روپشت ایرادگیری های بی اساسشون مخفی می کردن.
بعضیام اصلا تلاشی نمی کردن
دو سه تا آدم متفرفه و بی حق رای هم هیزم بیار این آتیش بودن و دائم توش فوت می کردن.

به شخصیتم توهین شد؛ من شدم معیار مقایسه برای اثبات کم کاری بچه ها
از خودم بدم اومد که کار و انرژی اونا اصلا دیده نشد. اگه اونا دیده نشدن، قطعا یه جای کار من ایراد داره.

با بغض اومدم بیرون؛ همه شون هم فهمیدن. چند نفرشون اومدن دلجویی که ما منظورمون این نبود و اون بود... رئیس هیئت مدیره رو موبایلم زنگ زد... 
گفت تو بذار به حساب اینکه تلاش های تو رو می دونن.

صبح یه نامه نوشتم که دیگه تو جلسه های هیئت مدیره شرکت نمی کنم و خودشون یه فکری براش بکنن.