یکشنبه، اسفند ۰۶، ۱۳۹۶

يه وخت به ساحت رفيع استاد جيرانى و طرفداراش بر نخوره ها!!!
(آخه اين روزا هر جا كه مى ريم يكى داره شاهكار جديدشو مى ستايد)
ديديم نميشه چيزي نگفت.

راستش به نظرِ منِ مخاطبِ عام، سينما اگه يه فلسفه (رسالت به عبارتى) داشته باشه، اون رويا پردازيه
چيزايى رو به آدما نشون بده كه تو دنياى واقعيشون نمى بينن
ديگه نگم از زق زق و زر زر و ...
(ياد شكيبايى افتادم كه تو خانه سبز داشت بازى ها شونو رو دكوپاژ مى كرد... آخر عشق يعنى)

پ ن.:
من همونطور كه همه چيز خوان هستم، خوشبختانه يا متاسفانه همه چيز بين هم هستم؛
اينكه بعضيا فكر مى كنن الفردهيچكاك هستن و بايد فيلمشونو هم سياه و سفيد بسازن، لزوما به اين معنى نيس كه تعليق رو خوب درآورده باشن
انصافا اسم فيلمشو خوب انتخاب كرده؛ چون آدم يا مي خواد خودشو خلاص كنه يا استاد رو.
نااميدش نكنم؛ گريم الناز شاكر دوست و نور پردازيش برام جالب بود