مدت زيادى بود كه احساس مى كرد، وقتى مى خوابد هم خواب برايش تكرارى و كارى از روى عادت شده است.
يك روز تصميم گرفت يك كار خاص بكند كه تا به حال انجام نداده است.
كتابى هزار صفحه اى را از قفسه برداشت و روى زمين ولو شد.
هنوز به انتهاى صفحه اول نرسيده بود كه خوابش برد.