شنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۹۶

مدت زيادى بود كه احساس مى كرد، وقتى مى خوابد هم خواب برايش تكرارى و كارى از روى عادت شده است.
يك روز تصميم گرفت يك كار خاص بكند كه تا به حال انجام نداده است. 
كتابى هزار صفحه اى را از قفسه برداشت و روى زمين ولو شد. 
هنوز به انتهاى صفحه اول نرسيده بود كه خوابش برد.