رئيسم تو جلسه رو كاغذ جلوي من نوشت: اين داره بال بال مي زنه جلوت، بس كه سر هر جمله اش هي خانم آشوري - خانم آشوري مي كنه. يه كم وا بده و بخند!!!
مچ دستمو به علامت نه بلند كردم و برگه رو چرخوندم.
بعد از جلسه برگشت بهم گفت: كوتاه بيا دختر؛ من چي كار كنم تو گاردتو وا كني؟
گفتم: من آبم با آدم متملق تو يه جوي نميره. بحث كار باشه كار مي كنم. ديدين چي گفتم؟ گفتم ما عادت نداريم سيلي بخوريم، وقتش بشه، ما فقط مي زنيم.
گفت: يعني تو با اين زبونت تا اونجاي يارو رو مي سوزوني
گفتم: من خودمو مي شناسم. فكر مي كنين واسه چي معمولاً ساكتم.زبون من تنده؛ اعصاب حاشيه ندارم. از ده - بيست تا متلك و تملقش يكيشو جواب دادم. من اعصاب اين بازيا رو ندارم. بخواد كار كنه، چارچوب من همينه.