رئيسم مي گه: دختر يه كم با اين PP راه بيا. ديروز اومده بود پيش من كم مونده بود زار بزنه ... مي گفت يه كاري كن من با اين خانم بتونم كاركنم. اين هيچ جوري راه نمياد.
گفتم: شما چي گفتين اونوخت؟
گفت: بهش گفتم تو مي خواي باهاش كاركني، راهشم پيدا كن. اين مثل بقيه اينا نيس... يا سفيده يا سياه... حد وسط نداره.
مي گم: مهندس من با چنگ و دندون اين بچه ها رو كنار هم جمع كردم... بهش رو بدم همه رو دوباره لت و پار مي كنه... خط و خطوط من روشنه؛ مي خواد كار كنه بكنه؛ مشاور من كه نيس. مشاور هيات مديره است اما وارد خط قرمز من بشه، تبعاتشو بايد پس بده.
ميگه: بسشه دختر؛ دهنشو سرويس كردي تو ؛ تو اصن تخصصت اينه كه خوارمادر آدمو بياري جلوي چشمش
ميگم: من فقط مي خواستم يه كاري كنم، دردش بياد.
مي گه: دردش اومده خو. كار بريز سرش يه كم. بذار اين پولي كه مي گيره يه كم حلال بشه
مي گم: اين از نظر من مستعده كه بره وارد بحث خاله زنك بازي بشه؛ من اصلاً اعصاب و حوصله لاس زدن و چرت و چرند گفتن و رفتت تو حريم خصوصي آدما رو ندارم.
مي گه: ديروز دقيقاً همينو بهش گفتم.
مي گم: حالا فكرامو مي كنم. ولي قول نمي دم.
😑🤐