چهارشنبه، تیر ۲۸، ۱۳۹۶

توقعات

سه - چهارماه ماه زور و فشار آوردم، اما هنوز نتونستم اينا رو توي كار اتوماتيك كنم. جوري كه بدون يادآوري و سر زمان بندي مشخص كارشونو انجام بدن.

قبلنا كارامو يه هفته جلو تر و جلسه هامو يه ماه جلوتر تو تقويم چك مي كردم اما حالا تقويمم پر شده از ياداوري هاي كاراي اينا

كي چه ايميلي رو بفرستن

كي چه نامه اي رو بنويسن

كي چه جلسه اي رو هماهنگ كنن

كي چيو پيگيري كنن

كي اضافه كارا رو حساب كنن

كي حقوق بدن

جالبه وقتي هم بهشون مي گم،" فلان كار. كردي؟" رسماً حالت تهوع مي گيرن. شبا كه مي رسم خونه تا يه جا ساكن مي شم، از زور خواب بيهوش ميفتم.


امروز رفتم امضاي چك حقوق رو بگيرم، رئيسم مي گه، امروز چندمه؟؟؟ 

مي گم: بيست و هشتم

مي گه: امروز حقوق مي دي؟ 

مي گم: قرارمون اين بود كه بيست وهشتم كاراشو انجام بده

مي گه: اون كه آره. اينكه امروز بريزي به حسابشون پررو نمي شن؟ 

مي گم: سي روز رو پر كردن. مطمئن باشين. ولي دليلم براي بيست و هشتم شخصيه. اجازه بدين توضيح مي دم 

مي گه: نمي خوام توضيح بدي. تو بگي، پرداخت ميشه

مي گم: اجازه بدين توضيح بدم

مي گه: مي گم نمي خوام توضيح بدي

مي گم: ولي گوش كنين. اينكارو فقط به خاطر شوهرخاله ام مي كنم. تو چهار سال اول اتحاديه بيست و هشتم هر ماه كه مي شد، زنگ مي زد مي گفت، امروز نمي خواي حقوق بدي؟؟؟ بذار بچه ها خيالشون راحت باشه تا سر برج براي قسط مسطاشون برنامه ربزي كنن.

مي گه: گفتم نمي خوام توضيح بدي (بعد چك رو امضا مي كنه)


پ ن.:

راست مي گه كه پررو مي شن. هيچ كس نمي گه اين همه فك مي زني و فكر مي كني براي هر كاريت فلسفه و دليل داري، يه گوشه كارو هم من بگيرم. موقع حلوا خير كردن، اما، همه شون جلوي روت صف كشيدن.