یکشنبه، فروردین ۱۳، ۱۳۹۶

بهانه اي براي فكر كردن


از صبح دارم فكر مي كنم مگه حميد گودرزي چي گفته كه جماعتي رو به جنبش درآورده...

بعد تكرار دور همي رو كه ديدم، تازه دوزاريم افتاد كه چي شده.

اصولاً فكر مي كنم، *حرف مربوطه كه درد داره نه نامربوط*.  يكي بياد بگه "من همه عمرم راست گفتم" تا ببينيم حالا ميشه به اعتراضش گوش داد يا نه.


به نظر من كه چهارده ساله دارم كار صنفي مي كنم و از دور نزديك با صنف هاي ديگه هم سروكار دارم، چيزي كه تو يه صنف ايراني به وفور ديده ميشه حسادت و دروغ و بدگويي و داستان سازي از جنس يك كلاغ چل كلاغ و فاش كردن مسائل خصوصي آدماست. روزي نيست كه خودم چنين تلفن يا صحبتي نداشته باشم اما هميشه به خودم مي گم *شنونده بايد عاقل باشه* و دهنمو رو شنيده هام مي بندم

حالا يكي كه پيدا ميشه و ** واقعيت ** (اون چيزي كه فكر مي كنه واقعيته) رو چشم تو چشم و با استفاده از ابزارهاي صنفش مي گه، داد بقيه در مياد.


افتادن تو شلوغ كاري و جوسازي از طرف يه سري آدمايي كه نام و نشون درست و حسابي ندارن و خودشونو پشت آواتار و اسماي عجيب و غريبشون قاىم كردن، عاقلانه نيست

اگه آدم سرشناسي گله اي رو تو رسانه يه صنف مي گه، حتماً انقد فكر كرده بتونه از حرفاش دفاع كنه و درست وغلطش رو ثابت كنه. اين وسط كاسه داغ تر از آش نبايد شد.


پ ن.:

** همه چيز را همگان دانند و كسي كه ميگه واقعيت رو داره مي گه، الزاماً حقيقت رو نميگه. واقعيت هم مثل خيلي مفاهيم دهان پركن نسبيه.