_ نمي دونم چرا، ولي واقعا از نااميد شدنت مي ترسم...از روزي كه ديگه نجنگي. تصويري كه ازت دارم، كاملا غير از اينه.
= من دارم می جنگم ولی خدایش خسته شدم. ولی بازم می جنگم. [چند لحظه مكث] میگم نکنه باید شغل عوض کنم.
- شايد. مي توني؟
= نمي دونم.
- نخنديا ولي من بقالي و نونوايي رو خيلي دوست دارم. ايشالا تو زندگي بعديم، اگه كفتري - كركسي چيزي نشدم😬
= مسخره. [چند لحظه مكث] اون حرفه کار من نیست چون من همش فکر خلافم.
- برعكس من كه اصلا ريسك نمي كنم. زير پام سفت نباشه جلو نمي رم. ولي خلافكارا اصولاً آدماي حوصله سرنبري هستن. جذابيتشون تو همينه.
= بزنم تو کار لوازم آرایش 😶
- اخيييششش. يه فكرتازه. دم در مي زنيم با وضو وارد شويد. شربت هم مي ذاريم. پنكيك مجاني مي ديم واسه اونايي كه نماز جماعت برن😬 ولي خيلي خوبه. جدي.🤐
= میدونم راهشو بذار پیدا کنم.
- واي عاليه. شيك و تميز هم هست. تازشم هر روز ده تا دختر رو در جا مي تركوني. اينجوري انتقام همه پسرا رو ازشون مي گيريم.
= مرض
