دختره ديروز اومده مثلاً به من پيشنهاد كار فرهنگي بده بعد انگار من خرم نمي فهمم چي تو سرشه
اومده تو اتاقم برگشته مي گه، نظرت چيه فردا روز پدره پول بذاريم، واسه مهندس يه چيزي بگيريم؟
گفتم، باشه ولي يه چيزي بگيرين كه به بچه ها زياد فشار نياد.
به دستيارم گفتم، نفري بيست و پنج تومن بذارين نه تا شاخه بامبو و گلدونشو بخريم و بذاريم تو اتاقش.
گفت بهشون مي گم. يه ساعت بعد ديدم نيروي خدماتيمون اومد گفت بچه ها گفتن كيك بگيرم. نگاش كردم و گفتم بگير فقط ساده و شكلاتي بگير ... روش هم ميوه نداشته باشه.
رفتم بالا ديدم همون دختره و يكي ديگه شون به بهانه كيك خوردن بسط نشستن تو اتاق مهندس و دارن درمورد حقوقشون صحبت مي كنن.
كيك برام آوردن گفتم من نمي خورم. خودشون مي دونن وقتي سگ مي شم، نبايد بيان طرفم.
پ ن.:
چهارماه بود به بهانه كار بساط كردن تو اتاق مهندس رو تعطيل كرده بودم؛ اما اين دختره با روش هاي موذيانه اش يه آفت به تمام معنيه. از در دفتر كه مي رم تو، چشمامو مي بندم كه فقط نبينمش؛ يعني نگاهش مي كنم دقيقاً مي تونم محتواي مغزشو تجزيه تحليل كنم. تمام راه حل هاش به اينجا ختم ميشه 💰💰💰
*تيغ زدن صندوق دفتر به هر بهانه اي*
فرقي نمي كنه حقوق باشه، پاداش باشه، كارانه باشه، پول كفش و مانتوش باشه، وام و قسط هاي ماشينش باشه حتي ناهار و شام روزانه اش
مديونين اگه فكر كنين در ازاي توقعاتش روزانه دوساعت كار مفيد انجام ميده.