چهارشنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۹۵

مديريت

برادرم ميگه اينطور كه تو پيش ميري، آخرسر توالت ها رو هم بايد خودت بشوري
بهش مي گم: بده اول به فكر سلامتيشون بودم؟؟؟ روزي هشت ساعت دارن اونجا زندگي مي كنن خو؛ اين تغييرات كوچكي كه دادم، تاثيرگذاره چون خودم از هيچكدوم از سرويس هاي دفتر تو اين ١٣ سال استفاده نكردم و همه هم اينو مي دونن؛
نه اونجا غذا خوردم
نه سر يخچال رفتم
نه به ميوه و شيريني ها ناخنك زدم
نه تو همايش ها سر دوتا قاشق باقالي پلو و ژله بستني بيشتر نق زدم و قهر كردم.
اما روز اولي كه اين كارو سپردن دستم، رفتم در كابينت ها و كشوها رو وا كردم ديدم كثافت همه جا رو برداشته. بايد تمام شير و شلنگ هاي زنگ زده عوض مي شد (كه هنوز نشده)؛ وايتكس رو ممنوع كردم؛ روزنامه باطله ها رو جمع كردم و سبد گرفتم كه ظرف هاي خيس و شسته شده روي روزنامه ها چيده نشن؛ تو قفسه هاي كابينت ها كفش پوش كذاشتم. تازه هنوز به طبقه پايين نرسيدم و كلي كار داره كه انجام نشده...

اين قضايا ربطي به مرد يا زن بودن نداره. اين قضيه فقط انتخاب بين درست و غلطه و با سلامتي يه صنف در ارتباطه و بايد درست مي شد.

پ ن.:
همونقد كه اقتصاد و صادرات و پول و قيمت نفت و قير و روغن مهمه، اينام مهمه؛ فقط نمي فهمم كه تو اين مدت چرا اين مسائل تو حيطه مديريت اداريشون ديده نشده اصلاً
🤔