سه‌شنبه، فروردین ۱۷، ۱۳۹۵

موضوع انشاء: اول صبح خود را چگونه گذراندید؟

این مجری برنامه صبح به خیر ایران یعنی آخر ادعاست. در واقع هر وقت دیدمش غرولند کردم و سعی کردم نشنومش بس که یک بند و بی فاصله و فکر حرف می زنه.

صبحی که داشتم سعی می کردم به زور آب یخی که به صورتم پاشیده بودم و خشکش هم نکرده بودم، لود بشم و به عشق خدمت به خلق خدا کرکره رو بدم بالا که گوشم به خورد به صدای این تحفه.

یعنی ادعاش میشه که ادبیات نمایشی رو می شناسه و تو کانون بوده و جایزه گرفته و فیلم کار می کنه و خلاصه کلی خفنه واسه خودش. بعد مدیر کانون پرورش رو امروز آورده، داره باش حرف می زنه با این لحن:
" آره کانون از اولش کلی کار کرده... کیارستمی و پوراحمد اولش تو کانون بودن بعدش مطرح شدن، قبلاً واسه خودش سالن اختصاصی و شعبه های شهرستانی داشته (و از این داستانا)"...

یهو وسط صبحتش برگشته میگه: "اما بعد تو یه مقطعی کانون "تلپی" از اون بالا میفته پایین..."

یعنی داغ کردم...
یعنی حتی شعورش نمی رسه، ببینه تو چه سطحی و داره با کی صحبت می کنه و باید چه کلماتی رو به کار ببره.
یعنی هرچی از فضاحت این تلویزیون و اوضاعش بگی و حتی نخوای که تماشاش کنی، بازم داستان داری باهاش.

حالا هی برن تو 20:30 خودشونو خفه کنن که بی بی سی ال و بل...
لااقل چهارتا سریال درست و درمون داره که هنوز که هنوزه بعد چهل - پنجاه سال بری نگاه کنی وحس نکنی دارن به شعورت توهین می کنن.
تو چی داری با این لات و لوتها که آوردی کردی مجری؟؟؟

:/