چهارشنبه، بهمن ۲۱، ۱۳۹۴

قارچ

انقدر موسسه آموزشی مثل قارچ و کپک کشت شده و خبرهاش هم تو نت پخشه که آدم به چشم خودشم نمی تونه اعتماد کند.
فرهنگ شفاهی و ریش سیبیلی ما هم که این وسط خودش یه پای داستانه...
اولش که دارن تبلیغ می کن ( بیا و ببین که) ما چی هستیم و چه ها داریم می کنیم. آخرش هم که ...

یه بخت برگشته ای امروز زنگ زد به من، که از یه شرکتی سه نفر واسه یه دوره مدیریتی ثبت نام کردن و (درست همین امروز) موسسه مربوطه بهش گفته که یا امروز تا اخر وقت اداری پولتونو می ریزین یا دوره بی دوره.
اونم زنگ زده دفتر ما که فلانی تو تاییدش می کنی؟؟؟

هیچی دیگه کار ساخت واسه من!!!
مجبور شدم برم، زیر و روی موسسه رو بکشم بیرون و بفهمم همه این شک و شبهه ها و نت بازی ها و خبر درآوردن ها سر این بوده که موسسه مربوطه اول قرار بوده یه پیش پرداخت بگیره و بعد از برگزاری دوره تسویه کنه اما الان هوس کرده یه جا و بدون مدرک هزینه دوره رو از پژوهنده محترم بیرون بکشه.

هر کی ازدور ما رو نگاه کنه، گمان می کنه چه موجودات جویای علم و دانش پژوهی هستیم!!! دیگه خبر نداره، بیشترمون ترجیح می دیم، سر صبحی بریم فوق تخصصمون رو- کنار نون سنگک و سبزی خوردن و دو سه -نخ سیگار هوسی روزانه مون - از روزنامه فروشی سرکوچه بخریم و موقع ناهار هم هرکی یادش رفت پروفسور صدامون کنه، دیس برنج رو تو صورتش خرد کنیم.

نمی فهمم واقعاً
تو که انقدر دنبال علم روز دنیایی خوب برو مثل بچه آدم درستو بخون.

نه واقعا ... یکی جواب این سوال منو بده لطفا!!!
توی یه کنفرانس 4 ساعته چی قراره به تو اضافه بشه جز همون مدرک کاغذی مهر دار که موقع شام می دن دستت؟؟؟

پ ن.:
خودمو چش زدم یعنی.
داشتم به خودم می گفتم، آخیش امروز چهارشنبه است، الانم که کارام تموم شده، بپیچونم برم خونه یه کم بخوابم. لااقل این آبشار نیاگارایی که از چش و چال و دماغم روانه، یه کم بند بیاد...
چی فکر می کردم چی شد... حالا باید تا خود 5/5 -6 بمونم دفتر که خانواده ای رو از نگرانی در بیاریم که مطمئن بشن مدرک بچه شون اصل اصله.