سه‌شنبه، بهمن ۲۰، ۱۳۹۴

آژیر خطر

رئیس هفتاد ساله ام خیلی نگرانمه
میگه: کلاس زبانت چی شد؟؟؟
می گم: می رم حالا. وقتشو ندارم.
می گه: کی ؟
می گم: از اردیبهشت ماه ..
می گه: من پیگیری می کنم. حواسم بهت هست، می دونم سیم خاردار کشیدی دور خودت. باید فضا رو باز کنی.
می گم: من اینطوری راحتم. بعدم برنامه های خودمو دارم.
میگه: می دونم راحتی. شش ماه... هشت ماه... یه سالش برام توجیه داره. ولی باید بری کلاس زبان. نمی شه همه عمرت تنها بمونی.
من: آها از اون لحاظ ...

پ ن.:
1- چند سال پیش که کلاس می رفتم، روزی نبود که ازم بپرسن، کی کلاسات تموم میشه.
2- (یعنی بوس بهتون که تو این دوران پساتحریم و اوضاع خراب نفت، اول از همه به فکر آینده منید) :/ ^-^
3- مملکت نیس که باید کوبوندش از نو ساختش؛ اینجا جاییه که تو ذهن مردمش باید فقط به این دلیل دانشگاه یا کلاس زبان بری که شوهر پیدا کنی.