سه‌شنبه، دی ۰۸، ۱۳۹۴

جاده

جاده مرا به ياد تو مي اندازد
مثل تمام مفاهيمي كه از تو برايم به جا مانده اند...

چه كسي مي دانست 
جز من 
كه تمام گاه هايي كه كه تو از ميان سكوت جاده مي رفتي، من چشم به آسمان دوخته براي يافتن بي راهه اي؛

و چه كسي مي دانست 
جز تو
كه جاده برايت نشانه اي بود كه " بايد" تا انتهايش مي رفتي و براي من  دليلي كه  "بايد" در ابتداي آن مي ماندم

مي داني
چه اتفاقي افتاده است ؟
بعد از تو تمام جاده هاي دنيا بي انتها مانده اند