جمعه، اسفند ۱۰، ۱۳۹۷

نفسگير

اين روزا خيلى سريع تر از سطح فهم من ميگذره

گاهى كه نگاهى به اين همه حرف و كلمه و مسئله و راه حلى كه در روزهاى من رد و بدل مى شن، مي ندازم، ته تهش، معنى اين همه سرعت رو نمى فهمم.
انگار كه يه فيلم رو دارم با دور تند تماشا مى كنم.

آخر شب ها وقتى دارم به اتفاق هاى روز فكر مى كنم، به خودم كه ميام، تو دفتر يادداشت سبزرنگم، چندين خط متوالى در مورد كارهايى كه باقى مونده و فردا بايد انجام بشه، نوشتم اما عجيبه كه حواسم يه جاى ديگه بوده. دقيقا به چيزى كه عمدى نمى خواستم بهش فكر كنم.

راستش اين روزها فكر مى كنم، دارم با آخر يه چيزى نزديك مى شم. فقط نمى دونم چى.