یکشنبه، فروردین ۰۵، ۱۳۹۷

اهل سریال دیدن نیستم؛ اونم سریال های فصلی و طولانی
اما این یکی فرق می کرد؛ کاملا فرق می کرد.

کنجکاو شدم که ببینم وقتی آل پاچینو حاضر می شه تو چند اپیزود از یه فصل یه سریال بازی کنه، یعنی چی؟؟؟!!!

کل بازیش شاید یک ساعت در شش قسمت هم نباشه، اما نمیشه از زل زدن بهش دست برداشت؛

تو یه صحنه ای دکتر داره سعی می کنه بیماریشو بهش توضیح بده. تو همین حال اونم داره لباس می پوشه و گوش می ده و دوباره دور خودش می چرخه و خرت و پرتاشو جمع می کنه و دوباره گوش میده...

و بعد تو لحظه ای که مطمئن میشه همه چیز تکمیله:
همه اون چیزی رو که هست با قدرت تمام و با دلایل و منطق بی نقصش و با جمله هایی صریح و ساده انکار می کنه. 
دقیقا همون کاری همه ماها حتما در طول زندگیمون ( محصوصا برهه ها حساس) مرتکبش می شیم. و البته در همین مواقع تنها چیزی برامون اهمیت داره، تاثیر در باور طرف مقابلمونه نه اون چیزی که واقعا هستیم.

و چقدر این سکانس زیباست!!!

و نکته مهم: این کار موقعی ساخته شده که باید پیامی رو به تاثیرگذارترین شکل ممکن به جامعه می دادن؛ پیامی در این حد: مواظب باشید!!!

Angels in America 2003

پ ن.:
به ندرت کسی رو دیدم که یک حرکت بدن یا صورتش انقدر درگیرم کنه.
ولی این موجود ، موجود غریبه