جمعه، فروردین ۰۳، ۱۳۹۷

از ماست که بر ماست


چهار-پنج سال پيش وقتي اولين زمزمه هاي خليج عربي داشت بالا مي گرفت،‌ من از طرف يكي از مديرانم كه اون موقع عضو هيات نمايندگان اتاق بازرگاني تهران بود، ايميلي دريافت كردم با اين مضمون كه ما ايراني ها فقط بلديم به چيزهايي كه داريم و براي داشتنش زحمت نكشيديم، افتخار كنيم و وقتي هم كه از دستشون مي ديم، با يه تظاهرات و نهايتش يه تق و توق و چهار-پنج تا پرچم سوزوندن و كلي هوار كشيدن جلوي اين سفارت و اون سفارت سر و ته قضيه رو هم به هم مي آريم. اما -همين ما_وقتي مي خوايم يه امضا جمع كنيم،‌ بايد به التماس و زاري بيفتيم. موضوع، تغيير اسم خليج فارس در گوگل بود كه اون روزا بحث داغي بود. يادمه اون موقع حدود يك ميليون امضاء لازم بود كه گوگل بي خيال خليج عربي بشه.
من در جواب اون آقا كه اون موقع رئيسم هم بود، نوشتم كه آقاي دكتر ظاهراً ما براي انجام هر كاري كه حالت گروهي و ملي داره، بايد به التماس بيفتيم و اين چيز غريبي نيست، ولي من يه پيشنهاد بهتر هم دارم و فكر مي كنم كه شما مي تونيد تو جلساتي كه با مسئولين در اتاق تهران بر گزار مي كنيد اونو مطرح كنيد.
پيشنهاد من اين بود: فقط كافيه اسم خيابان ظفر يا همون دستگردي رو بكنيم خليج فارس؛ اونوقت امارات متحده عربي مجبوره رو تمام مكاتبات رسمي اش و وب سايتش اسم خليج فارس رو تكرار كنه. اونقدر تكرار كنه از حفظ بشه.
بعداً نمي دونم چي شد كه من پيشنهاد خودم رو بارها و بارها از زبان هاي مختلف و حتي مكتوب در ايميل ها گروهي ياهو و جيميل شنيدم و خوندم؛ اما مي بينم هنوز بعد از چهار-پنج سال داريم التماس مي كنيم كه امضا جمع كنيم. و هنوزم تعطیلاتی که پیش میاد اولین و کم خرج ترین جایی که به ذهنمون میرسه، همونجاست.

:((

پ ن.:
1)
نظر این روزای شادمهردر مورد تحریم کنسرتش تو امارات منو یاد این یادداشت قدیمی خودم انداخت؛
ماها معمولاً خیلی خوب حرف می زنیم، اما پای عمل که میشه، واقعاً چند نفرمون، پای حرفمون می مونیم؟؟؟!!!
2)
این یادداشت مال 5 سال پیشه.