چهارشنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۹۶

خشانت


الان كه دارم سعى مى كنم يه كم چشم رو هم بذارم، يهو يه سوالى برام پيش اومد:

چرا هرچى اسگول و جانور مشكل داره، صاف ميارن مى كننش مدير روابط عمومى ما؟؟؟

يعنى حاضرم خودمو حلق آويز كنم اما همكار مرد خاله زنك اونم از نوع خنگ و با رم پایین نشم
این جور موجودات رو باید هر چند وقت یک بار ریست کرد که خون به مغزشون برسه

پ ن.:
١)
مرد خاله زنك رو فقط بايد كشت؛
رفته پشت سرم گفته با من همراهی نمی کنه، همه کارای ما مونده
انتظار داره جواب پست و پیک و تحصیلدار رو هم من بدم؛
تو کل این چهار ماه که اومده من جمعا یک ساعت باهاش حرف نزدم؛ چی اصلا از من می دونه؟🤔
۲)
سمت مدیریتشو داره، اما دائما یکی مداوم باید فکر کنه و دنبال آقا راه بره که بحران های مدیریتیش يه وقت مانع دم نوش خوردنش نشه؛
ما گفتیم سیستممون مالشیه؛ اما دیگه دستمال یزدی که دستمون نمی گیریم که
😶😐
۳)
الان یهو یادم افتاد؛ تو شلوغی کارای خودم یه نیمچه دادی سرش زدم که نگو... برگشت گفت دی وی دی های همایش آماده است فقط باید یکی همه شو چک کنه، یه جور ماندگاری بهش فهموندم که حواست باشه نیایی طرف من که بگی «حالا چی کار کنیم» خودت فکرشو بکن😱 همین قدر هولناک!!!
یعنی اگه کسی همین رفتارو با من می کرد، با تمام محتویاتش درجا سوزونده بودمش