پنجشنبه، آبان ۲۵، ۱۳۹۶

این روزها درگیر برنامه ریزی برای یک سری دوره های آموزشی تخصصی هستم. حجم کار بالاست و زمان برای نقشه کشیدن با دل سیر کم. 
خیلی ها بهم گفتن این کار برای تو یه دردسرجدیده، اما واقعاً فکر می کنم، هرچی آدما بیشتر بدونن، اعتماد به نفس شخصی و اجتماعیشون بالا می ره.
ابزار کارم شده یک ماژیک و یه بورد شیشه ای که روی دیوار اتاقم جلوی چشم همه نصب کردم و هرچی که به ذهنم می رسه، روش می نویسم یا حتی می کشم.

چند روز پیش به کسی که درخواست برگزاری مشترک دوره ها رو بهم داده بود گفتم، ممکنه هدف ما هم در نهایت مثل خیلی از موسسات کسب درآمد بشه، اما واقعاً اگر در دوره زمانی مشخصی باعث بشیم که افق دید آدم های اطرافمون به کاری که دارن انجام می دن تغییر کنه، این بخشش برای من لذت بخشتره.

چیزی که برای خودم جالبه اینه که رئیس هیئت مدیره جدید کاملاً روشش حمایتیه و از هر پیشنهادی که باعث بشه این آدم ها و شرکت ها به هم نزدیک تر بشن، استقبال می کنه.

این روزا که بحث زلزله و این داستانا مطرحه، هیچ اظهار نظری نکردم. آدما تو فضای مجازی آدمای منصفی نیستن. از روی نوشته ها درباره شخصیت واقعی آدم ها قضاوت می کنن. اونم از پشت اسامی ساختگی و حجم تصوراتی که با دنیای واقعی خیلی متفاوته. واقعاً با نشستن پشت صفحه مونیتور و فشاردادن چند تا دکمه و خالی کردن هیجان های درونی کاری از پیش نمی ره. 

فقط همینقدر بگم که همکارا و مدیرای همراهی دارم که هنوز هم تو زمان های خاص می شه رو کمکشون حساب کرد.