پنجشنبه، آبان ۰۴، ۱۳۹۶

من فكر مي كردم فوقش يه نيرو استخدام كنيم. چشم باز كردم ديدم شدن سه تا. 
سه تا نيروي كاملاً صفر. از دانشگاه مستقيم اومدن دفتر ما. 
نكته اش اينجاست كه اوني كه بايد راهشون بندازه منم. منم كه كلاً احترام خاصي براي معلما قائلم!!!
خلاصه اينكه شنبه روز اول كاري هر سه تاشونه و نمي دونم از كجا بايد شروع كنم. 

از روز اول كاري خودم سه تا چيز يادمه:
١- ميز و صندلي هايي كه هنوز پلاستيك هاي بسته بسندي شون باز نشده بود
٢- صداي جيرجير كفش هاي چرمي مديراداري مون رو سراميك ها
٣- كامپيوتر قديمي يكي از مديرا كه با آژانس فرستاد دفتر و به من گفتن وصلش كن

سوال:
من بايد چي يادشون بدم؟