جمعه، مهر ۲۸، ۱۳۹۶

پريروز مدير پالايشگاه تهران اومده بود دفترمون و مي خواستن راضيش كنن با واحد توليدي ها بيشتر مدارا كنه. اونم نامردي نكرد و خيلي محترمانه و علمي شستشون و پهنشون كرد رو بند كه حرفاي شما علمي و راه حل هاتون هم كاربردي نيس. بعدم رو به اون همه آدم مبهوت گفت، جلسه دارم و وسايلشو جمع كرد و رفت.

يكي از مديرا جلوي در يهو طبع شاعريش گل كرد و گفت:
به قول سهراب من الاغي را ديدم يونجه را مي فهميد...
يكي ديگه شون هم برگشت شعر رو كامل كرد كه: در چراگاه نصيحت گاوي را ديدم سير...
يهو رئيسم برگشت گفت: انگار زمان سهراب هم مشكل خوراك پتروشيمي ها و واحدهاي توليدي بوده هااا

پ ن.:
هيچي ديگه ...
خود گويي و خود خندي ... 
آري پس از دو هفته تلاش و هماهنگي براي جلسه مشترك، بر ما اين چنين گذشت😬🤐