یکشنبه، مهر ۰۹، ۱۳۹۶

تعطيلات خود را چگونه گذرانديد؟؟؟

يعنى من سه روزه كه درگير هماهنگي ها و كاراي سه روز آينده و غيرتعطيل اين هفته ام و هر متلكي رو در كمال سكوت و با برك هاي چنددقيقه اي از مجموعه فيلم هاي كلاسيك و وسترن نازنينم گذروندم.

از شانسم هر وقت مامانم اومده تو اتاق، ديده من دارم فيلم مي بينم و يه متلكي بهم انداخته و رفته بيرون؛ ولي هر زنگ تلفني هم كه به صدا دراومده، به وضوح ديدم حواسش جمع شده و كاملاً فهميدم سكوت حاكم شده و داره حدس مي زنه طرف اون ور خط كي مي تونه باشه. صد البته مذكر بودن ماجرا از كي مي تونه بودنش هم مهم تره.

خودشم خوب مي دونه، گذشت اون موقعي كه دنبال صدتا بهانه بوديم كه يه عصر با خيال راحت و بي چك كردن مداوم بريم يه گوشه دنج به بق بقو كردن.

همون موقعش اش هم هركي داستان ما رو مي دونست، بيشتر دلش واسه اون خدابيامرز مي سوخت تا مني كه تمام اون شش سال رو هر لحظه منتظرش بودم كه بياد. هميشه هم متهم بودم كه تو لطافت زنانه نداري و آخرش يه روز ولت مي كنه و مي ره سراغ يكي ديگه بس كه تو پاچه مي گيري.
حالا چي شد وسط اين هار و هوار وسط خيابون ياد اينا افتادم؟؟؟ 
هيچي همينطوري.

داشتم يه تكه كيكي رو كه دو روز پيش پخته بودم و الان فقط يه ربعش مونده (الانش رو نمي دونم البته) رو مزه مي كردم و با چايي مي دادم پايين، مامان خانم پرسيد: پسته مي خوري برات پوست بگيرم؟
گفتم: نه، خودم بخوام مي خورم. 
پرسيد: كارات تموم شد؟؟؟
گفتم: يه گزارش دارم كه مونده. 
آااااخ... يادم افتاد كه گزارش دوره مشتركمون با سازمان ملل مونده هنوز و من هفته پيش دو سه بار پسره مجريش رو پيچونده ام؛ اونم چون خودم وقت آزاد نداشتم كه روي هماهنگي و تبليغاتش فكر كنم و پسره اصرار داشت كه حتماً خودم كار رو جلو ببرم و به كس ديگه اي نسپرم. منم كه(عاشق بوي نفت و بنزين و گازوئيل و طراحي تابلوهاي هنري با آسفالت !!!! ) از بس كه همه بچه ها رفته بودن مرخصي و از بس خودم مونده بودم تنهايي با - صبح و بعد از ظهر - مقدار متنابهي جلسه هاي دو سه ساعته...
خلاصه كه آاااخ كه گزارشم هنوز مونده.
آري...

مي دونم اگه الان يه عده اينو بخونن متهمم مي كنن به بي دين و ايموني؛ ولي خداييش نصف اين ولگردي ها و پارتي هاي شبانه دنبال غذاي نذري از بي كاري و علافيه. وگرنه كار كه داشته باشي، روز تعطيل و غير تعطيل نداره برات؛ مي شيني پشت ميزت و مثل بچه آدم كارتو مي كني.

پ ن.:
اگر براتون امكان داره، دو روز آينده رو هم به يه بهانه اي تعطيل كنيد ما به كاراي عقب افتاده مون برسيم. موتوچكريم.