پنجشنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۹۶

عجیب است!!!

از پنجره اتاق که به آسمان نگاه می کنم، کاملاً آبی و شفاف است؛ بی هیچ لکه ابری.

از حیاط کناری صدای خروسی می آید که گاه و بی گاه برای خودش می خواند.

گاهی کبوتری روی دیوار روبرو می نشیند و می پرد.

گاهی صدای پر قمری بی خیالی را از روی نرده های تراس می شنوم که برای خودش آواز می خواند و جلو عقب می رود.

چقدر امروز آرام و بی هیاهوست.

حتی با اینکه خورشید دارد به میان آسمان نزدیک می شود، اما گاهی نسیم خنکی می وزد و گمان نمی کنی که گرمای تابستان باید تو را برنجاند.

سکوت و آرامش چنین روزی همانقدر شگفت انگیز است که تو ناباوری را از خبر مرگی نمی فهمی.

زندگی همین است انگار؛

کسی با دنیايي خاطره می رود.

و تو رنگها را و نگاه ها را از او به خاطر می سپاری.

اما به گمانم این بی انصافی محض است

که  اولین چیزی را که با خود می برد، رنگ صدایش است.


#برای_کسی_که_نیست