عجیب است!!!
از پنجره اتاق که به آسمان نگاه می کنم، کاملاً آبی و شفاف است؛ بی هیچ لکه ابری.
از حیاط کناری صدای خروسی می آید که گاه و بی گاه برای خودش می خواند.
گاهی کبوتری روی دیوار روبرو می نشیند و می پرد.
گاهی صدای پر قمری بی خیالی را از روی نرده های تراس می شنوم که برای خودش آواز می خواند و جلو عقب می رود.
چقدر امروز آرام و بی هیاهوست.
حتی با اینکه خورشید دارد به میان آسمان نزدیک می شود، اما گاهی نسیم خنکی می وزد و گمان نمی کنی که گرمای تابستان باید تو را برنجاند.
سکوت و آرامش چنین روزی همانقدر شگفت انگیز است که تو ناباوری را از خبر مرگی نمی فهمی.
زندگی همین است انگار؛
کسی با دنیايي خاطره می رود.
و تو رنگها را و نگاه ها را از او به خاطر می سپاری.
اما به گمانم این بی انصافی محض است
که اولین چیزی را که با خود می برد، رنگ صدایش است.
#برای_کسی_که_نیست