*زندگي بسي ساده تر مي شد اگر مامان خانم آدم به هر بهانه اي به يادت نمي اورد كه خونه داري بلد نيستي*

بهانه امشب: 

صاف نكردن ملافه تشك

بهانه ديشب:

سر نكشيدن به خاك هاي زير يخچال در اثر توفان چند شب پيش

بهانه پس پريشب:

فراموش كردن گردهاي نشسته بر لبه رو به ديوار مبل هاي نشيمن

ساير بهانه هاي رايج:

آويزون نكردن يك شلوار و يك مانتو روي يك جالباسي

پاك نكردن گلدان بامبوها از قطرات آبي كه روي ديواره داخليش نشسته

نپروندن كلر آبي كه قراره تو چايي ساز ريخته بشه

تميز نكردن جاي پياز و سيب زميني ها از برگ ها و جوانه هاي تازه جدا شده

جا به جا نكردن كاورهاي لباس هاي زمستوني به بهانه كمبود جا

دور نريختن لباس هايي كه به هر دليلي بيشتر از يك ماهه نرفتي سراغشون و فقط جاي ايشونو تو كمدها و كشوها تنگ كردن

والبته من در اين مواقع اصلاً نزديك بحران چهل سالگي نيستم و ايشون هنوزم معتقده كه كاراي بيرون كار نيس و اميدواره با يادگرفتن اين نكته هاي ظريف شايد بشه از چنين چوب خشكي يه خانم ساخت.

😑