دوشنبه، اردیبهشت ۰۴، ۱۳۹۶

مديريت چند بُعدي


_خب چه خبر؟؟؟

= سلامتي. شما خوبين؟

- من خوبم. ولي شما ديگه رفتين پايين، كارم كه داريم جوابمونم نمي دي

= چطور؟

_ آره خب، ديگه چشمت به يه آقاي قد بلند كراواتي خوشتيپ ميفته، جواب ما رو نمي دي...

= خبرا چه زود مي رسه بالا. مي بينم همه حواسشون جمعه...

- سراغتو گرفتم... گفتن مهمون داري 

=الان اومدم كه همينو براتون تعريف كنم. آقاي معماري همون كه ديروز...

_ پس اسمش معماريه... خب مي گفتي...

= مهندس... دوربين ها كه روشن كه... در اتاق منم كه هميشه بازه... مطمئن باشين اسلام به خطر نميفته... من فقط گفتم ده دقيقه بهم تلفن وصل نكنه؛ عجبااااا

_ حالا تعريف كن ببينم بالاخره ميشه روش حساب كرد يا نه

= مهندس پنجاه سالشه به نظرت اگه روش برنامه ريزي بكنم ارزششو داره؟؟؟

_ [با خنده] نه پنجاه سال واسه تو خيلي زياده... چاره چيه ؟ بايد صبر كنيم تا كيس بعدي از در بياد تو يا خودمون بياريمش تو

= مهندس دارم درمورد كار صحبت مي كنم. جدي باشين!!!

- منم دارم در مورد كار صحبت مي كنم. بالاخره كه چي؟؟؟

= بالاخره كه فرستادمش شوراي حل اختلاف اتاق بازرگاني چون شركتش اماراتي بود و عضو ما هم نبود

- 😬