جمعه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۹۶

اشتغال مالشي


منشيمون تازگي ها ماشين خريده درگير شماره كردنشه

مسئول كميسيون هامون قبل عيد ماشين خريده الان درگير رانندگي ياد گرفتنه

ماليمون يه هفته است شوهر كرده خب مشكلات خودشو داره

رئيس هيات مديره از مدير روابط عمومي خوشش نمياد دنبال بهانه است كه شوتش كنه بيرون

كارشناس روابط عمومي مون در به در دنبال وامه كه بده دوست پسرش ماشين شاستي بلند بخره كه بعدش با اون بره خواستگاريش و مامانش به خاطر ماشين پسره بذاره پسره تازه زنگ در خونه شونو بزنه

كارشناس روابط بين المللمون يه ساعت به يه ساعت با دوست دخترش قهر مي كنه و قيافه شو براي ما مي گيره

دستيار خودم  از يه شنبه به لجبازي با باباش مي خواد بره دماغشو عمل كنه لابد دوهفته ام اون نمياد

خودمم دست تنها درگير يه بخشي از نمايشگاه نفت و كل مجمع ساليانه و اوتوماسيون اداري و سيستم اطلاع رساني و كنترل و تطبيق اپليكيشن اختصاصي طراحي شده با نيازهاي دفتر و رنگ و نقاشي دو طبقه و تنظيم قراردادهاي بچه ها و طرح ارزيابي كاركنان و هزار تا كوفت ديگه ام. تازه اول برج هم گذشته و هنوز حقوق نداديم.


به رئيسم مي گم من اين همه اينجا كار دارم؛ مامانم احتياج به مراقبت داره؛ يه دونه نيروي درست درمون ندارم كه بشه بهش اعتماد كرد؛ جلسه هاي شمام تمومي نداره؛ چرا انقدر غر مي زنين به جون من؟؟؟

برگشته مي گه: درگيري ذهنيم زياده؛ كسي هم نيس مالشم بده.

😶