اين روزا دارم فكر مي كنم، جداي زشتي و پلشتي يا حتي عرف بودن "پول بگيري و كار بكني" [به مفهوم رشوه]، چقد سطح كلاس يه آدم بايد پايين باشه كه هم موضوع رو با ايما و اشاره و متلك بهت بگه و هم تو چشمت نگاه كنه از صداقت و درستي برات قصه سر هم كنه و هم وقتي پولي نبود كه بزنه به جيب، آشكارا كارشكني يا توطئه كنه.
پ ن.:
١)
داشتم حرفاي ليلا اوتادي رو تو برنامه هفت در مورد خبرنگارا مي خوندم و مي ديدم، بعد يادم افتاد هفته پيش چقد حالت تهوع گرفتم وقتي چند تا از همين جانواران چيپ توطئه گر رو تو دفترمون ديدم و مجبور شدم سر يه ميز باهاشون بشينم و به حرفاي مزخرف و بدگويي هاشون گوش بدم.
٢)
از نظر من كسي كه شخصيت خودشو و ارزش كارشو به خاطر پول كوچيك كنه و بفروشه، خودش كوچيكه.
٣)
بدترين حرف ممكن اين زمان ها اينه: همه جا همينطوره
٤)
وقتي جانوري عادت كنه به خاطر پول توطئه كنه و به جايي برسه كه قيمت تعيين كنه برات، اين يعني اينكه چقد آلوده است و وقتي تو در سكوت شاهد اين توطئه بودي و با پشت دست نكوفتي تو دهنش، چاره اي نداري جز اينكه از خودت بدت بياد و از اوني كه تو رو در چنين موقعيتي گذاشته، متنفر بشي.