یه كارهایی هستن كه هيچ صدایي باهاشون قاطي نشده ... خالصن ... اصلا خود آدمن...
یه دنیا حس و زندگی و شور و شوق دارن ...
يهو باهاشون سر از ارگ بم در میاری که سالم بود و مي خنديد...
يهو آسمون كوير مياد بالاي سرت ... كنار آتش نشستي و چشات ستاره ها رو وجب مي كنه...
يهو ياد اولين بوسه ميفتي و آخرين نگاه ...
یهو سر از جنگل های ابری و مه زده شمال درمياري و عطر هيمه توي سرت مي پيچه... و يادت مياد باران شروع همه خاطره بازي هات بود
انگار همه دنیا رو ریختن توی یه آهنگ و فقط کافیه چشاتو ببندی
https://soundcloud.com/atefeh-ab/copggkokiwjy