الان كه چند ساعتي از ماجراي دندون پزشكي مي گذره، حس خيلي خوبي دارم
حسي كه قبلاً هيچوقت تجربه اش نكرده بودم
راه مي رم تو اتاق و به خودم تو آيينه نگاه مي كنم و مي گم:
*
چه خري بودي كه انقد رو مغز خودت كار كردي تا راضي شدي بري دكتر
خب ؟ ديدي ترس نداشت؟؟؟
*
پ ن.:
انقد بلا سر دندون و فكم اومده از بچگي كه الان حس كسي رو دارم كه يه نون خامه اي بزرگ بهش دادن
همينقد ذوق زده ام