تو جلسه هيات مديره همه داشتن سر عنوان همايش ساليانه مون نظر مي دادن؛ بعد يه نفر (كه به جرات مي تونم رو دل همه مونده و كسي نميتونه هيچ جوري بالاش بياره و فقط تحمل مي شه) داشت در مورد استفاده از واژه پيشران و پيشرانه نظرات كارشناسي - مشاورتي مي داد؛ اين وسط هر چي هم واژه انگليسي بلد بود رديف مي كرد كه هيات مديره رو قانع كنه پيشرانه درسته نه پيشران.
شعاري كه داشت روش بحث مي شد اين بود:
*توسعه صادرات، پيشران توسعه اقتصاد*
بعد اين يارو همچنان گير داده بود كه پيشرانه بايد بگن و پيشرانه درسته.
ديگه داشت حوصله مو سر مي برد؛ از اينكه خودشو با تمام ضعفاي شخصيتيش به رخ همه ميكشه، حس حالت تهوع عجيبي ايجاد مي كنه. بگذريم...
تو يه جلسه مردانه كه همه دارن با هم حرف مي زنن، اگه يه زن نظر بده، كار خيلي خطرناكي كرده؛
فقط كافيه يه سوتي بد بده...ديگه نمي شه جعمش كرد. اونم من كه ذاتاً موجود محتاط و فاصله بگيريم و معمولاً تا مجبور نباشم، حرف نمي زنم.
راستش نمي دونم چي مي شه كه بعضي وقتا بر مي گردم رو حالت اوليه كارخونگيم (ريست فكتوري) و وقتي مي فهمم كه كار از كار گذشته.
🤔🙄
خلاصه كه به خودم اومدم اينو گفته بودم و همه داشتن نگام مي كردن:
"پيشران اسم فاعله؛ پيشرانه اسم ابزار. تو اين عبارت شما به يه اسم فاعل احتياج دارين. پيشران يعني: "عامل تأثیرگذار بر روندها و رویدادها و اقدامها و تصاویر که ممکن است آیندههای متمایزی را پدید آورند"
فقط شنيدم كه گفتن: پس همينه، تصويب شد.
پ ن.:
١)
ديدين بعضيا هرچي زبون مي ريزن و تملق مي بافن بازم همون تفلوني هستن كه بودن؟؟؟ اين كه اون بالا گفتم، هم از هميناست؛ اوايل كه تازه اومده بود، همه رو حساب ارزيابي ها و گزارش هاي عملكردي كه از هر كدوم از ما به هيات مديره مي داد، نسبت بهش محتاط بوديم كه بهانه دستش نديم؛ بعد به خودمون اومديم ديديم ئه!!! همه به جون هم افتاديم و داريم يا دعوا مي كنيم يا پشت هم بد مي گيم؛ وقتي بچه ها رو مجبور كردم كه رو در رو با هم صحبت كنن(كنيم)، نه پشت هم، بين حرفامون فهميديم، اين تفرقه ها از خاله زنك بازياي كي آب مي خوره؛ حالا جوري شده كه ديگه عملاً كسي جديش نمي گيره و به نظرم خودشم يه چيزايي فهميده باشه.
٢)
كسي كه سر خاله زنك بازي چند ساعت در هفته اش ماهي چند ميليون چوق مفت بگيره و اسمشم بذاره حق مشاوره، خونش حلاله (از لحاظ درس عبرت البته!)
٣)
پيش+ران(بن مضارع) : صفت فاعلي در فارسي كه جاي اسم موصوف نشسته (معادل اسم فاعل در عربي)
پيش+ران(بن مضارع)+ه: اسم ابزار (افزار)
٤)
خب ديگه، بسه! كلاس ادبيات كه نيس كه!!!