امروز رفتم در مورد قراردادهاي بچه ها با مهندس صحبت كردم كه:
" جوونن، دارن زندگي تشكيل مي دن، هواشونو. داشته باش"
كلي من حرف زدم
كلي اون گفته از در و ديوار
به اينجا رسيديم كه تا عيد سر تغيير مبالغ صبر كنيم ولي سمت ها و شرح وظايفشون مشخص بشه
اين بين تو پاداش ها و كمك ها هم تجديد نظر كنه
بعد فكر مي كنيد آخر وقت چي شد؟؟؟
داخلي منو گرفت و پرسيد:
تو در جرياني كه اين دخترا قبل از پنج و ربع رفتن؟؟؟
گفتم: نه بهم نگفتن؛ كار داشتم متوجه نشدم كه كي رفتن؛ صداي كارت ساعت رو هم نشنيدم. به نظرم كارت هم نزدن.
صدام كرد تو اتاقش منشي رو هم صدا كرد؛ ازش پرسيد اين سه تا برگه مرخصي بهت دادن؟
اونم گفت نه
هيچي ديگه مهندس رفت از روي ميز كارمند مالي (كه خودشم يكي از همين بپيچون هايي بود كه من صبح رفته بودم درباره شون صحبت كرده بودم) قراردادهاي امضا شده رو برداشت و گفت قراردادهاشونو سه ماهه مي كنم تا بفهمن اينجا صاحب داره.
پ ن.:
يه كاري كردن كه هيچ جوري نمي تونم جمعش كنم
😕😶