سه‌شنبه، مهر ۰۶، ۱۳۹۵

نغزيات

ديشب كه منقبض و خشمگين برمي گشتم خونه، تو راه به يه آقاي راننده اي كه  مربي فوتسال منطقه است و قبلا گاهي منو مي برد دفتر، برخوردم. بهم گفت پات چي شده؟ گفتم: مشكل داره. مال زياد نشستن رو صندليه.
بعد صحبت ورزش شد، گفت من اگه نرم باشگاه شب خوابم نمي بره. همكارامم بهم مي گن تو كه مشكلي نداري تو زندگيت...
بهش گفتم: *آدم اگه حالش خوب باشه مشكلم داشته باشه، هميشه براش راه حل پيدا مي كنه* 

الان داشتم فكر مي كردم عجب جمله اي از خودم گفتم. چرا ديشب كه مي خواستم سر به تن بعضيا نباشه، به فكرم نرسيد؟
🤔