سه‌شنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۹۵

عجب اوضاع كثافتي!!!

عصري تو راهرو ارزيابمون اومد جلوي منو گرفت گفت، بهم گفتن تو از دست من ناراحتي؟ خواهش مي كنم هر مطلبي با من داري به خودم بگو
منو مي گي، دهنم وامونده بود چي بگم. 
گفتم: كي ؟ من؟
نگاه ناراحتي بهم كرد. به ندرت چنين نگاهي از كسي ديده ام؛ پر از شك، ترديد، پر از سوءظن
مثل كسي ديوار اعتمادش يهو شكسته باشه.
وقت نداشتم توضيح بدم. مستقيم تو چشماش نگاه كردم و فقط  گفتم: شما كسي هستيد كه تو چشماي طرفتون نگاه كنيد مي فهميد داره راست مي گه يا دروغ. من تو شش ماه گذشته سه بار اومدم پيشتون. از پريروز هم كه آماراي صادرات رو براتون ايميل كردم، يك كلمه نه در مورد شما نه با شما حرف نزدم.

مستقيم تو چشمام نگاه كرد و سرشو تكون داد.