چهارشنبه، شهریور ۱۰، ۱۳۹۵

میگن مدیریت اخلاق آدمو عوض می کنه راست می گن.

الان سه روزه دارم نقشه می کشم که بروس لی چطور به خط برگرده با کمترین تلفات ممکن.
چه اختیاراتی بهش بدم و چه وظایفی رو ازش بخوام.

مهندس چند تا شرط گذاشته و اولیش اینه که حق نداره تو اتاق من بیاد... نه آب، نه چایی، نه ناهار نه  پذیرایی مهمون ها... اصلاً هیچ حرفی با من نداره؛ تحت هیچ شرایطی

مسئولیتشو کامل سپرد به من...
به عنوان اولین دستور ممنوع کردم کسی جواب تلفناشو بده و کسی باهاش حرفی جز حرف کاری بزنه. می شنوم تو این روزا به همه بچه ها زنگ زده ... به همه جز من.

تو این چند روزه هیشکی جوابشو نداده و غیرمستقیم بهش رسوندن که هر کاری داری باید با خانم آشوری هماهنگ کنی.

خانم آشوری ...
می ترسم به جایی برسم که خودمو دیگه نشناسم. 

از سی و یک شهریور به بعد باید قالبمو عوض کنم.