چهارشنبه، خرداد ۰۵، ۱۳۹۵

يك لحظه باريك
ميان من و گذشته ماند،
يك نكته كوتاه
ميان من و آينده گم شد.

حالا فقط يك آنِ طولاني باقيمانده و روي دلم سنگيني مي كند.
يك آنِ طولاني كه ميان خاكستري روزمرگي هاي من بيداد مي كند.

اين روزها بيش از هميشه با خود غريبه ام.
هر روز كه مي گذرد از ترس آلوده شدن به هر احساسي 
عبوس تر مي شوم.

اين قرار من با خودم نبود