سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۷، ۱۳۹۵

پاستيل

باورتون ميشه تو اين دوره و زمونه كسي پيدا بشه نزديك صد تومن بده و فقط پاستيل بخره، اونم در حد خفه كني؟؟؟
بايد بگم يه همچين جانداريم من
😁
داستان از اين قرار بود كه ديروز صبح سر كوچه شركت داشتم به اين فكر مي كردم كه: " گوشي نازنينم مدلش ٢٠١٤ است. بعد تا الانم كه هيچ مشكلي نداشته و منو از لحاظ تقويم و دفتر تلفن و يادداشت و وبلاگ و پنل اس ام اس و ايميل و فيلم و موسيقي در نهايت صبوري پوشش داده؛ در نتيجه بهتره دندون رو جيگر وامونده بذارم و جلوي خودمو بگيرم تا اينكه برم چوندرغاز بدم مدل ٢٠١٦ رو بخرم كه به روز بشم؛ اونم وقتي كه شيش- هفت ماه ديگه S7 مياد. حالا تا دو سال صبر مي كنم بعد ٢٠١٨ ميرم تو كار تجديد فراش".
يعني در كسري از ثانيه بود همه اين حرفا كه يهو نگام افتاد تو چشماي يه آقاهه كه تو پارك سر كوچه نشسته بود؛ گوشي عزيز تاپي از دستم با صورت خورد رو سنگفرش كف كوچه.
هيچي ديگه چند عدد ترك خوشگل عرضي و طولي و عمقي خورد كه گفتم اين ديگه نمياد بالا.

روز شلوغي بود؛ اما تا نزديك ظهر دوام آوردم كه جلسه ها تموم بشه. در واقع به زحمت مقاومت كردم كه گوشي داغونم رو نبينم. نشد.
آخرش به خودم گفتم، مرگ يه بار شيون هم يه بار، تو كه آدم دست گرفتن گوشي تعميري نيستي؛ دست دوم بخر هم نيستي؛ گوشي ترك خورده دست بگير هم كه نيستي؛ مثل بچه آدم برو علاء الدين و با گوشي جديد برگرد خونه و خلاص.

اين بود كه زنگ زدم به دختر عمه ام كه برم پيش شوهرش.
رفتم پيشش. اولش يه دستي كشيد بهش و گفت چي كارش كردي؟ گفتم افتاد زمين همين. ببين من به قصد خريد اومدم؛ اگه تعميريه نمي خوام كاريش كني فقط ببين شيشه اشه كه اينطوري خرد شده يا نه؛ 
به نظرم دلش واسم سوخت و از خير سر به سر گذاشتنم گذشت. 
خنديد و گفت: فقط گلس روش شكسته. 
گفتم: جدي؟
گفت: آره. 
عوضش كرد. هر چي هم اصرار كردم، هيچي هم ازم نگرفت. 
خلاصه اينكه عصرش در حالي كه با مامان خانم رفته بودم تيراژه و داشتم با وقاحت تمام دسته گلم رو تعريف مي كردم، چشمم افتاد به پاستيل ها... مامان خانمم كه پايه هله - حوله... خلاصه كه دوتايي واسه خيرات و آرامش ارواح اپل دوست با يه پلاستيك بزرگ از هر نوع پاستيل كه فكرشو بكنيد برگشتيم خونه.