جمعه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۹۵

اهمیت توافق در زندگی زناشویی

مامان خانم ذاتاً تغییر و زیبایی رو دوست داره. طوری که هر روز صبح که از خونه بیرون می ریم و برمی گردیم، حتماً چیزی توی خونه تغییر کرده؛ ولو کوچک و نامحسوس. اما از دسته چیزایی که همیشه روش تاکید می کنه، آرایش و مرتب بودن موها و ناخن هاست.
و موهای من... بعد از حادثه هیروشیما و ناکازاکی، دومین فاجعه روی زمین می تونن محسوب بشن. 

موهای من از دسته موهاییه که به هیچ صراطی مستقیم نیستن. هر کاریشون هم بکنم، دو دقیقه بعد شبیه موهای جودی آبوت می پرن بالا (فقط شانس آوردم، رنگ موهای آن شرلی هویجی نیستن :/) حالا وقتی هوا رطوبت هم داشته باشه، دقیقاً شبیه موهای میرزا کوچک خان گوریده و وز کرده میشن. و تنها راهی که به نظرم می رسه، اینه که ببافمشون.
حالا تو این هیر و ویری و بی سامونی ژنتیکی، از یه طرف مامان خانم موی بلند و آراسته و سشوار کرده دوست دارن و در نقطه مقابل آقای پدر اگر دستشون برسه و قدرتی داشتن حتی، سر همه رو با نمره 1 می زدن و خلاص، مبادا تار مویی رو زمین و فرش و سرامیک بریزه. حالا که نمی تونن، دائم در حال ارائه تذکرات و تمشیتن.
دیگه خودتون داستان من بیچاره رو تا آخر تصور کنید دیگه.
عمریه که تکلیفم با این موهای وحشی و رام نشدنی و پدر و مادری که هرکدوم ساز خودشونو می زنن، مشخص نیست و زدم به رگ بی خیالی.

پ ن.:
1) امروز صبح داشتم می رفتم صورتمو بشورم، برگشته به من میگه: " وقت کردی یه نگاه هم به سر و وضعت بنداز... می گم: "چمه مگه؟" می گه: "هیچیت شبیه دخترای مردم نیست. لااقل یه شونه به اون موهات می زدی، دلم آشوب شد... شده حموم به حموم ها... حواسم هست" بعد شنیدم آقای پدر از اون اتاق گفت: "آشغالاتونو جمع کنین، من یه بار برم پایین".
2) توصیه عاجزانه: با کسی ازدواج کنید که لااقل سر موی بچه هاتون با هم توافق داشته باشین. مهمه واقعاً؛ گناه دارن بدبختا؛ دست خودشون نیست !!!