جمعه، فروردین ۲۰، ۱۳۹۵

مديريت باز

دیروز سر اون بحثم با رئیس هیات مدیره بر سر جای نشستن پرسنل تو دفتر، یاد یه چیزی افتادم.

چهارسال پیش که اومديم این دفتر جديدمون، تابستون بود و همه ذوق زده بوديم كه واي خدا، اين مديران متفكر و خلاق ما بعد دو سال و نيم فسفر سوزوندن چي از خودشون در كردن.

از اونجايي كه من وارد هر جايي مي شم اولين كاري كه مي كنم مي رم سراغ دستشويي و آشپزخونه اش، يادمه اولين بار كه پامو گذاشتم تو دفتر جذب سيستم بهداشتي و توالت هاش شدم. چرا خشك كن نداره، چرا هواكشش كار نمي كنه، چرا از در دفتر كه مياي تو صاف تو در توالتي بعد ميز منشي... چرا ... چرا ... چرا ...
سه تا دستشويي 2 تا فرنگي و يه ايراني و يه پاگرد و آيينه مشترك واسه آرايشات احتمالي و اينا؛ و البته اين موقعيت اصلا در دفتر ما پيش نمي اد كه يه خانم و يه آقا همزمان از دستشويي استفاده كنن چه برسه وقتي كه جلسه داريم و اتاق كنفرانس پَره...
خلاصه ... عصر اون روز مجمع عمومي اتحاديه بود و نماينده هاي 100 تا شركت مي اومدن اونجا و ما فقط 60 جاي نشستن داشتيم...
 زحمت چيدن ميز و صندلي ها رو كه كشيديم، جدا و خريد لوازم بهداشتي و تي و سطل آب و ليوان يه بار مصرف  و ظروف كرايه اي هم جدا.
آب و برق جدا و چيلر ها و هواكش هايي هم كه كار نمي كردن جدا.
همه اين تاريخچه رو گفتم كه به اينجا برسم ...
طراحی داخلی دفتر ما به «فضای باز»ه. نه اينكه قبلا بسته بود، الان بازه، كاملا بازه. و چه سخنراني هايي كه نشنيديم در مورد اين فضاي باز و صابون يه گل كوچيك دبش كه به دلمون زده بوديم با اين همه توصيفات و تريدي هايي كه پاورپوينت كرده بوديم  و نشون خلق و الله داده بوديم.
ایده اصلی طرح «فضای باز» مال  یک معمار معروفه که قبل از معمار شدن چوپون بوده و صبحها گله گوسفندانش رو از آغل به چراگاه میبُرده و عصرها هم به آغل بر میگردونده.
اينه كه وقتي مدير شده واسه اينكه گهگاه هواي آغل و گوسفنداشو مي كرده اينقدر بقيه رو با تشعشعاتش خجالت داده .
يك آغل شيك و پيك؛ یک سالن بزرگ که ما گوسفندا ببخشيد كارمندا، توش حریم شخصی نداریم و همینطور کنار هم چپيديم و سرمون هم تو کامپیوترهامون و بعضا تو كامپيوترهاي بقيه تا 5 بشه، بزنيم بيرون.
يه بنده خدايي اون سال رئیس بود که تا بهش حرف می زدی، می گفت "مديرا فكر نمي كنن، فقط كار مي خوان". گاهي هم مي گفت: "حتما بايد مدير باشي كه كار انجام بدي"؟
تا همین الان هم نفهميدم كه مدير چي كاره است و مدیریت چیست. اما اثرات طرز تفکرش تا همین الان باقیه.
تو سازمان کوچکی مثل ما چهارسال پيش تصمیماتی  -درست یا غلط - گرفته شده که امروز داره به شدت کوبیده میشه (و  نه نقد سازنده) اونم به وسیله کسانی که خودشونم اون موقع تصمیم گیرنده بودند. اما نکته مهم فراموش شده در تحلیل این شیوه مدیریتی اینه که یکی اون موقع برگشت به یکی از همون مدیرا گفت:

شما مديران سيستم باز كه مهمترين تصميماتتونو تو توالت مي گيرين و اغلب مذاكرات خصوصي تون رو اونجا برگزار مي كنين، لااقل مراقب آرامش روان و خروجي تون باشين و يه جوري كار انجام بدين كه بوش همه جا رو ور نداره.

پ ن.:
مدیونید اگه  فکر کنید، اون یکی  من بودم.