چهارشنبه، اسفند ۱۹، ۱۳۹۴

امروز مرخصی گرفتم با مامانم برم خرید که دیگه هول هولکی نشه کارامون تو هفته دیگه ...
به قول مامانم: " آخر سالی سگ صاحابشو نمی شناسه"
الان اومدم ببین بر و بچس دفتر چه بلایی سر سیستمم آوردن تو نبودم. خیلی ساکت بودن امروز...
مامانم این موقع هام می گه: "بچه که صداش در نمیاد، حتماً یا داره خرابکاری می کنه یا کرده و داره ماست مالیش می کنه"

برام جای تعجب بود که همین امروز که نبودم، حتی یک بار هم زنگ نزدن که فلان چیز کجاست... به فلانی چی بگیم... فلان نامه رو چطور بنویسیم...فلانی سراغتو گرفت...

دیگه نتونستم جلوی فضولیمو بگیرم.
رفتم سراغ تیم ویورم، وصل شدم به کامپیوتر شرکت، دیدم بعله... به خودشون حتی زحمت ندادن ایمیل های امروز رو چک کنن...
پاک و پاکیزه ول کردنش تا خود شنبه...
یعنی حتی جای تسک منم از دیروز تا امروز یه میل تکون نخورده ...