یکشنبه، دی ۱۳، ۱۳۹۴

در بي كرانگي اين دنيا هميشه خوابي است بي تعبير
نصيب ما؛
تو 
مي آيي
مي روي
من به دنبال تو
و هميشه حرف هايي است براي نگفتن؛
افسوس كه در ميانه ي ازدحام اين زمينيان سودا زده آنچه كه گم شد، دلهايمان بود.
حالا
از تو عكسي در يك قاب چوبي مانده
و از من
تصوير واژه هاي پي در پي و ناشكيبا