پنجشنبه، دی ۱۰، ۱۳۹۴

هميشه كسي هست كه با او بيرون بروي؛
قدم بزني،
به كتابخانه بروي،
كتابي را بيرون بكشي و ورق بزني.
به كافه اي بروي؛
چاي بنوشي و لبخند بزني؛
درباره آب و هوا سخن بگويي؛
بگويي دنيا همين است و همه چيز درست مي شود ؛
بگويي بايد لحظه ها را دريابي يا چيزي شبيه اين.
بگويي و بشنوي
و لبخند بزني
و لبخند بزني.

هميشه كسي هست،
اما پشت لبخندت مي داني،
چايي كه ميان واژه ها سرد مي شود، يك اتفاق عاشقانه نيست.